بانک مقالات فلسطین
نویسنده:حامد الگار / اکبر رمضانی
در 28 آذر 1369 / دسامبر 1990 مطبوعات ایران گزارشی به نقل از خبرگزاری یوگسلاوی [سابق] منتشر کردند. در این گزارش آمده بود که فراماسونهای ایرانی در تلاشاند تا ایدئولوژی خویش [یعنی فراماسونری] را به عنوان محور مبارزات اپوزیسیون خارج از کشور قرار دهند. 1
صحت گزارش، مورد تردید بود و نیز توانایی اپوزیسیون در اتحاد و پیوند گروههای متفرق مخالف جمهوری اسلامی به چالش کشیده شد. 2 با این همه، این امر کاملاً آشکار بود که تمامی فعالیتهای منسجم فراماسونری در داخل ایران به پایان رسیده و تنها در امریکا و اروپا (میزبانان مهاجران سیاسی) برای آنان شانس بقا و ادامه حیات وجود داشت.
این تغییر مکان به خارج از ایران، نشانه بازگشت فراماسونری ایران به خاستگاه اولیه خود (اروپا و آمریکا) بود. از اوایل قرن نوزدهم که اولین آشنایی ایرانیان با فراماسونری به وقوع پیوست تا سال 1908 م (سال به بار نشستن مشروطیت) بیشتر فعالیتهای ماسونی ایرانیان در خارج از ایران انجام میشد. 3 اگر چه تأسیس «فراموشخانه» به سال 1858 م. یک استثنا محسوب میشود. مؤسس فراموشخانه، میرزا ملکمخان چندین سال به عضویت لژ «دوستی صمیمی»4 پاریس درآمده بود و تأسیس فراموشخانه نیز ابتکاری کاملاً شخصی بود، زیرا از طرف لژ شرق اعظم فرانسه5 نیز به رسمیت شناخته نشد. 6
به دلایل متعدد و شواهد مشخص، بیشتر ایرانیان معروف و صاحب نام در شهرهای لندن و پاریس به فعالیتهای ماسونی روی میآوردند و عموماً از طرف دولتهای میزبان، حمایت و پشتیبانی میشدند. با وجود این امر، شواهدی هم از علاقهمندی دیپلماتهای ایرانی به فعالیتهای ماسونی در شهر استانبول نیز وجود دارد که ما درصدد بررسی این مورد هستیم.
برپایه گزارش لژهای فراماسونری، این گونه لژها از اوایل سال 1768 م. در استانبول فعالیت خود را آغاز کرده، اما در اواسط قرن نوزدهم میلادی بود که لژها نقش مهمی در حیات سیاسی امپراتوری عثمانی بازی کردند. 7 اعضای لژها در شروع کار، به تجار اروپایی و نیز اقلیتهای غیر مسلمان امپراتوری عثمانی محدود میشد، اما پس از چندی شخصیتهای بلندپایه عثمانی نیز جذب این لژها شدند. عضویت این مقامات، اهمیت سیاسی ـ عقیدتی فراوانی داشت، زیرا عضویت آنها، دقیقاً در راستای سیاست هماهنگ قدرتهای اروپایی بود که در امپراتوری اصرار بر رفرم داشتند. گسترش لژهای فراماسونی از نظر تشکیلاتی و تعداد اعضای آن با هماهنگی لژهای اعظم پایتختهای اروپایی در ارتباط نزدیک با استانبول صورت میگرفت.
شواهد متقنی درباره وابستگی چندین لژ استانبول به لژ شرق اعظم فرانسه وجود دارد. اولین آنها لژ ستاره بسفر8 بود که عملاً در 26 آوریل 1858 گشایش یافت و بیشتر اعضای آن، فرانسوی بودند، اما طی چندین سال، شمار کمی از ترکان نیز مانند یونانیها، یهودیها و ارمنیها به عضویت آن درآمدند. 9
در همان سال شروع فعالیتِ لژ ستاره بسفر، میرزا حسینخان سپهسالار، سفیر ایران در «باب عالی»، مأموریت دوازده ساله خویش را آغاز کرده بود. وی در مدت سفارت خود ارتباطهائی با شبکههای فراماسونری استانبول داشت. هر چند که این رابطه را نمیتوان با مدارک و شواهد مشخص اثبات کرد. به گفته رایین، میرزا حسینخان عضو لژ شرق اعظم فرانسه و نیز عضو لژ شماره 175 انگلیسیها بود. 10 این اظهارات نه تنها بدون سند و مدرکاند، بلکه تاحدودی نیز مبهماند، زیرا زمان و مکان این عضویت، مشخص نشده است. رایین مجدداً ادعا میکند که میرزا حسینخان از اعضای فراموشخانه ملکمخان بود. این ادعا نیز تا حدودی مشکوک و مورد تردید است، زیرا بنا بر واقعیات، میرزا حسینخان هنگام اقامت خود در استانبول مدت کوتاهی در سازمانهای شبه فراماسونری استانبول حضور داشت. 11
با این اوصاف، این امکان وجود دارد که میرزا حسینخان واقعاً یک فراماسون باشد. وی در دوره جوانی در پاریس تحصیل کرد و اگر به عضویت لژ شرق اعظم درآمده باشد، این اقدام دقیقاً با علایق و تمایلات اولین ایرانیان مسافر اروپا مطابقت دارد و شاید هم در دوره سفارت خود در بمبئی و تفلیس به این گونه فعالیت ها دست زده است. واقعیت قابل قبول این است که رهبران تنظیمات عثمانی که میرزا حسینخان با آنان مراوده داشت فراماسون بودند، افرادی مانند محمدامین علیپاشا (وزیر امور خارجه عثمانی)، کیچیکی زاده، مهمت فؤاد پاشا (صدر اعظم آتی عثمانی) و شاهزاده مصری مصطفی فضلی پاشا که همگی مقام و منصب دولتی داشتند. فعالیت ماسونی علیپاشا مشخص نیست، اما نام فؤاد پاشا به عنوان عضو لژ ستاره بسفر ثبت شده است. 12 و مصطفی فضلی نیز در لژ اتحاد شرق، 13 وابسته به لژ شرق اعظم فرانسه که در سال 1863 م . تأسیس شده بود، عضویت داشت. 14 میرزا حسینخان با حرارت و اشتیاق فراوان،اصلاحات و اقدامات حکومتی تحت نظر علیپاشا و فؤاد پاشا را به تهران گزارش داد و از نامه سرگشاده مصطفی فضلی پاشا به سلطان عبدالعزیز مبنی بر برقراری حکومت مشروطه، تعریف و تمجید کرد.15 با در نظر داشتن ستایش میرزاحسینخان از دیدگاه و نگرش اصلاحی مقامات عثمانی، این واقعیت، قابل قبول مینمایاند که وی نیز همراه این مقامات در فعالیتهای فراماسونی شرکت داشت. 16
گفته میشود با پیوستن رضاقلیخان ـ درویش ایرانی که معمولاً با عنوان حاج میرزاصفا شناخته میشود ـ به میرزا حسینخان و علیپاشا، روابط این دو مستحکمتر شد. 17 میرزاصفا در سال 1797 م. در سوادکوه به دنیا آمد. وی برای تحصیل فقه به عتبات عالیات مسافرت کرد. در کربلا با حسینعلی شاه، شیخ نعمتاللهی مقیم کربلا (م 1818 م) آشنا شد. این ارتباط برای یک طلبه علوم دینی غیرمعمول بود. حاجمیرزا صفا بعد از مرگ حسینعلیشاه به مناطق مختلف جهان عرب مسافرت کرد و ظاهراً هزاران سنی را در شهرهای قاهره، دمشق و حجاز جذب مذهب تشیع کرد. باید در نظر داشت که در دوره قاجاریه، این گونه ادعاها دائماً از سوی عالمان مذهبی ایران و نیز درویشان ایرانی که مدت طولانی در مناطق عرب زبان اقامت داشتند، مطرح میشد که اثبات آن غیرممکن بوده و معمولاً با شک و تردید به آنها نگریسته میشود.
البته مشخص نیست که حاج میرزا صفا چندین سال پیش از میرزا حسینخان در استانبول حضور داشته است. نیز گفته میشود حاجمیرزا در استانبول تعدادی از شخصیتهای معروف عثمانی، مانند علیپاشا، مصطفی رشیدپاشا، رضاپاشا، وزیر دربار سلطان عبدالحمید را به مذهب تشیع درآورده است. این ادعاها بسیار بعید به نظر میرسد. 18
بنابر آخرین یافتهها هیچگونه نشانهای از نام حاجمیرزا صفا در منابع دوره تنظیمات وجود ندارد و حتی این فرض که واقعاً وی با شخصیتهای عثمانی آشنایی داشته است نیز مورد تردید است. البته نکتهای را که میتوان پذیرفت این است که شاید وی آنان را متقاعد کرده است که نگاه خوشبینانهتری به شیعیان داشته باشند، زیرا مقامات دوره تنظیمات در مقایسه با نسلهای قبلی حاکمان امپراتوری عثمانی، سختگیری مذهبی کمتری اعمال میکردند و از این تفکر لاینفک ایدئولوژیک سنتی دولت مردان قدیمی عثمانی در رویارویی با شیعیان، فارغ بودند. حاجمیرزا صفا به عنوان مشاور غیررسمی سفارت ایران در امور مذهبی، عمل میکرد و در کمک به میرزا حسینخان در رفع ممنوعیت برگزاری مراسم عاشورا در شهر استانبول مؤثر بود. 19
رایین در اینباره عنوان میکند که حاجمیرزا صفا نه تنها مبلغ مذهبی پرشوری بود، بلکه در هستههای فراماسونی استانبول شهرت و آوازه فراوانی داشت، زیرا وفاداری معنوی فراماسونی، عامل مهمی برای ارتباط و جذب عثمانیان به وی بود. 20 مأخذ مورد استناد اسماعیل رایین در این مورد، کتاب ترکان فراماسون21 نوشته مهمت بیپاشا است. براساس آخرین اطلاعات هیچاثری از این کتاب در دست نیست و رایین مکان و زمان انتشار کتاب را نیز ذکر نکرده است. نکته دیگر،ترکیب دو لقب (بی) و (پاشا) در اسامی عثمانی قطعاً غیر ممکن است،حتی با در نظر گرفتن وجود این کتاب، طبق گفته رایین، حاجمیرزاصفا جاسوس انگلیسیها بود که در محافل فراماسونی علیه طبقه حاکم عثمانی فعالیت میکرد. این ادعا نیز به دلایل متعددی مورد تردید است.
با این حال، احتمال ارتباط حاجمیرزا صفا با محافل فراماسونی را نباید به طول کلی نادیده انگاشت. مسافرت و اقامت طولانی وی در پاریس، این احتمال را در ذهن متبادر میکند که چند نفر از کارمندان سفارت ایرانی که خود، فراماسون بودند وی را نیز همچون سایر مسافران معروف ایرانی، وارد لژهای فراماسونی کرده باشند. علاوه بر این، تلفیق وفاداری صوفیانه و فراماسونی در استانبول امری ناشناخته نبود، زیرا فرقه بکتاشیه روابط صمیمی با فراماسونها داشتند. 22 مثلاً عطاءالله (پوستنشین مولوی خانه گالاتا) در دهه آخر سال 1880 م به عضویت لژهای فراماسونی پیوست. 23 موسی کاظم افندی نقشبندی هم که چندی شیخالاسلام بود، فراماسون بود. 24
وفاداری ماسونی میرزا ملکمخان، همکار میرزا حسینخان در سالهای اقامت استانبول، بسیار آشکار و پراهمیت است. ملکمخان در 10 دسامبر 1857 به همراه شش تن دیگر به عضویت لژ دوستی صمیمی پاریس درآمد. این شش نفر جزء هیئت میرزا فرخخان غفاری بودند که در سایه حمایت فرانسویها برای مذاکره با انگلیس درباره پیامدهای جنگ کوتاه مدت ایران و انگلیس در سال 1856 م. مأموریت داشتند. 25 ملکمخان به سال 1861 م. بعد از ممنوعیت فعالیت فراموشخانه، از ایران خارج شد. وی در راه استانبول به بغداد رفت و مدتی در آن شهر بود. در استانبول نظر میرزا حسینخان را به خود جلب کرد و وی توانست مقام کنسول سفارت ایران را برای ملکمخان به دست آورد.
ملکمخان مقام خویش را با وقفه کوتاهی در سال 1868 م تا زمان بازگشت میرزا حسینخان به تهران در سال 1871 م. حفظ کرد. بعد از بازگشت ملکمخان به تهران بود که این دو، دوباره همکاری خود را درباره موضوعات و علایق مشترک، از سر گرفتند. 26
هیچ سند مسلم کافی مبنی بر مشارکت ملکمخان در طول اقامت نه ساله وی در لژهای فراماسونی استانبول وجود ندارد، اما میتوان این گونه فرض کرد که وی به عنوان فردی مؤثر در فعالیت های فراماسونی به شمار میآمد، زیرا مانند حسینخان بیشتر دوستان و نزدیکان وی در حکومت عثمانی فراماسون بودند. ظاهراً علیپاشا مخالف سرسخت ملکم خان بود. 27 اما روابط ملکمخان با فؤاد پاشا در سطح خوبی قرار داشت، زیرا بعدها در زمان بروز گرفتاریهای فراوان برای ملکمخان در سفارت ایران، وی تابعیت عثمانی را برای ملکمخان فراهم آورد و حتی تلاش کرد تا ملکم خان را به عنوان مشاور وزارت امور خارجه عثمانی منصوب کند. 28 ملکمخان با احمد وفیقشاه و منیف پاشا نیز ارتباط داشت. درباره وفیق پاشا گفته شده که در لژ شادی29، از لژهای وابسته به لژ شرق اعظم فرانسه، عضویت داشت. 30 و منیفپاشا نیز به عنوان پایه گذار انجمن علمی عثمانی، خود از اعضای لژ اتحاد شرق31 بهشمار میرفت. 32
ارتباط ملکم با این دو، تنها یک رابطه در قالب تعهد فراماسونی نبود، بلکه آنان درباره تغییر الفبا نیز اشتراک نظر داشتند و فعالیتهای فراماسونی آنان در استانبول و عدم رضایت آنان از الفبای عربی، نشانههایی از جدایی آنان از سنن قدیمی و سنتی بود. سخن آخر این که ملکم خان در سال 1873 هنگام عبور از استانبول به گونهای تملقآمیز از نشست لژ ترقی33 تعریف و تمجید میکند.34
فعالیتهای فراماسونی میرزا حسینخان و ارتباط وی با حلقههای فراماسونی در استانبول بهگونه چشمگیری براساس شواهد و قراین ]و نه براساس اسناد صریح روشن] بررسی شد. به عکس، حسن علیخان گروسی امیرنظام، جانشین میرزا حسینخان، آشکارا فراماسون بود. وی در 28 فوریه 1860 به همراه چهار تن از دیپلماتهای ایرانی به عضویت لژ دوستی صمیمی درآمدند.35 به نظر میرسد این لژ در جذب افراد سرشناس ایرانی تمایل فراوانی داشت. مدت اقامت امیرنظام در استانبول تنها دو سال بود. در این دو سال ما نشانهای از ارتباط وی با دیگر فراماسونهای شهر استانبول نداریم.
سفیر بعدی میرزامحسنخان معینالملک نیز مانند امیر نظام با فعالیتهای فراماسونی آشنا شد. معینالملک قبل از آن که در لندن به مقام دولتی منصوب شود، چندین سال در پاریس اقامت داشت. با در نظر گرفتن اسناد و مدارک در سالهای پایانی فعالیتهای ماسونی، این احتمال وجود دارد که وی در طول اقامت در پاریس و لندن فعالیتهای قابل ملاحظهای در حلقههای ماسونی داشت. بنابراین وی قبل از آن که در سال 1873 م وارد شهر استانبول شود به مدت یک دهه، تجربه فعالیت فراماسونی را کسب کرده بود. در طول مأموریت سیزده ساله میرزا محسنخان در استانبول، نریمانخان نیز به سفارت پیوست. وی در سال 1860 م در پاریس به عضویت لژهای فراماسونی درآمده بود. بنابراین، جای تعجب نیست که این دوره، اوج فعالیتهای شدید فراماسونی دیپلماتهای ایرانی در لژهای استانبول است.
میرزا محسنخان بلافاصله بعد از ورود به استانبول همکاری خود را با حلقههای فراماسونی آغاز کرد. براساس دو منبع ترکی، میرزا محسنخان در لژ شادی فعال بود، اما این امر بعید به نظر میرسید، زیرا این لژ دستکم در سال 1866 م تأسیس شده بود و تمام جلسات لژ نیز به زبان ارمنی برگزار میشد و اعضای آن نیز منحصراً ارمنیان بودند36 و این لژ ترقی بود که میرزا محسنخان و دیگر اعضای سفارت ایران آن را برای فعالیتهای فراماسونی خویش انتخاب کردند.
در نتیجه حمایت لژ شرق اعظم فرانسه، لژ ترقی رسماً در تاریخ 28 مارس 1868 آغاز به کار کرد. با وجود آن که لژ، این ادعا را داشت که در جهت پیوند و هماهنگی بین ملیتهای مختلف امپراتوری عثمانی فعالیت میکند، تنها پس از گذشت دو سال از آغاز فعالیت، نه تنها نام یونانی داشت، بلکه تمام اعضای آن یونانی بودند و زبان یونانی زبان رسمی جلسات لژ بود. در سال 1870م رهبری لژ مشخصاً به اسکالیری37 اعطا شد. وی گروههای غیریونانی را وارد لژ نمود و برخلاف مواضع بعضی از اعضای لژ، زبان ترکی را به عنوان زبان رسمی جلسات، جایگزین زبان یونانی کرد. 38
اسکالیری گرچه شهروند یونانی ساکن استانبول بود، اما در تاریخ فراماسونی استانبول نقش بسیار مهمی ایفا کرد. وی دلال کالاهایی، نظیر حبوبات و شراب بود و از روی تفنن به حرفه صرافی و خرید و فروش ابزار نقاشی نیز اشتغال داشت. این نشان میدهد که وی تمام تلاش خویش را در گسترش فعالیتهای فراماسونی و رسیدن به اهداف سیاسی به کار میبرده است. اما این سئوال وجود دارد که این اقدامات صرفاً ابتکار اسکالیری بوده است یا خیر؟ اسکالیری از زمان شروع فعالیت لژ ترقی به سال 1868 م با آن همکاری داشت. یک سال بعد در تاریخ 1869 م رسماً به لژ اتحاد شرق پیوست، اما در سال 1873 م از این لژ استعفا داد، زیرا در این سال بود که لژ اتحاد شرق تحتالشعاع برتری لژ ترقی و نیز به علت اختلاف رهبران آن، به سمت انحلال پیش میرفت.39
... ادامه دارد.
پانوشتها:
1. کیهان هوایی، ش 910، ص 80.
2. همان، ش 922، ص 40.
3. درباره تاریخ فراماسونری در ایران ر.ک: یعقوب آژند، درآمدی بر تاریخ فراماسونری در ایران و نیز
Abd aL- Hadi Hairi, "faramushkhanah": Hamid Algar. "An Introduction to the history of freemasonry in iran" paul sabatiennes , "pour and histoire de La Premiere Loge maconnique en Iran"
و اسماعیل رایین، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج 1 و 2.
4. Sincere Amitie.
5. French Grand orient.
6. جهانگیر عظیمی، میرزا ملکم خان؛ پژوهشی در باب تجددخواهی ایرانیان.
7. نوشتههای متعددی درباره تاریخ عثمانی و فراماسونری وجود دارد که فهرست آنها را Yacob Landanu در مدخل "framasuniyya" دایرهالمعارف اسلام ارائه کرده است و نیز ر. ک:
Lzzet Nuri Gun and Yalcin Celiker, Mosonluk ve Masonlar; Enver Necdet Ergeran, Gercek Yuzuyle masonluk; K.S.Sel. Turk masoniuk tarihine ait uc etud: paul Dumont, La Turquie dans Les archives du Grand Orient de france.
و درباره تاریخ ترکیه. ر. ک: عبدالهادی حائری، تاریخ جنبشهای اسلامی و تکاپوی فراماسونگری در کشورهای اسلامی.
8. Etoile du Bosphor.
9. درباره لژ ر.ک: Dumont, La Turquie, pp. 173 – 178
10. رایین، همان، ج 1، ص 432. درباره کتاب رایین باید متذکر شد که این کتاب به همان نسبت که در بخشهای اولی، خطاها و حدسیات فراوان دارد، در فصول پایانی، اطلاعات دقیق و مستندی ارائه میکند.
11. Algar, Mirza Malkumkhan. P49,n.38.
12. Anonymous, Dunyadave Turkiye de Masonluk, p.296.
13. Union d"Orient.
14. Dumont, Ibid, p181.
15. فریدون آدمیت، فکر آزادی، صص 60 ـ 67.
16. اگر چه فراماسونها همواره مدعی اصلاحطلبی بودهاند ولی عملکرد آنها نشان داد که چیزی جز ابزار اراده استعمارگران نمیباشند ـ مجله الکترونیکی «دوران».
17. درباره حاجمیرزا صفا ر. ک: معصوم علیشاه، طرایق الحقایق، ص 237 ـ 238؛ میرزامحمدحسن خان اعتمادالسلطنه، المآثر و الآثار، ص 217؛ پیرزاده نایینی، سفرنامه، ج1، ص 64، 145، 147، 157، 262 و ج 2، صص 113، 114، 121، 122 و 259؛ خان ملک ساسانی، سیاستگران دوره قاجار، ج 1، صص 60 و 66 و میرزا محمد بیدآبادی، مکارمالآثار، ج 2، صص 439 ـ 440.
18. ساسانی، سیاستگران دوره قاجار، ج1، ص 63.
19. ساسانی، یادبودهای سفارت استانبول، ص 108.
20. رایین، همان، ج 1، صص 432 ـ 433.
21. Turk Massonlar.
22. John P.Browne. The Dervishes, p.108.
23. نائینی، سفرنامه، ج 2، صص 120 ـ 121.
24. See: Thierry Zarcone "Soufisme et France – maconnerie a L"epoque jeune – turque" pp.201.
25. Bulletin du Grand Orient de france: Supreme Conseil Pour La franc et Les Possessions francaises, xv, pp. 396 – 397.
26. Algar, MirzaMalikum khan, pp. 58-65.
27. Ibid, pp. 60, 66.
28. Ibid, p. 65.
29. Ser Lodge.
30. Dunyada re Turkiye de Masonluk, p. 296.
31. Union d"orient.
32. Serif mardin, The Genesis of young ottoman Thought, p 116.
33. Proodos.
34. Ibid, p 40.
35. Bulletin du Grand orient de france, xv, pp.396-397.
36. Dunyade ve Turkiye de Masonluk, p 296.
37. Scalieri.
38. Dumont, La Turqui, p. 188-190.
39. درباره اسکالیری ر. ک:
Dumount, "La Turquie" , pp. 180 – 190 – 193: Ismail Hakki Uzuncarsili, V. Murad"i Tekarar Padisah Yapmak isteyen Kleant skaliyeri – Aziz Bey Komitesi. Pp. 245-251: Constantin Svolopoulos, "L initiation de murad V a La france- maconnerie Par cl.scalieri, p 445.
منبع: فصلنامه علمی تخصصی «نامه تاریخپژوهان»، سال دوم، شماره هفتم، پاییز 1385
http://www.rasekhoon.net/Article/Show-43289.aspx